شبکه افق - 26 آبان 1401

" کتاب"و فرهنگ مکتوب، هدیه تمدن اسلامی به بشریت (از تاریخ راستین علم، چه خبر؟)

جشنواره مؤلفین فنی مهندسی قرارگاه سازندگی _ روز کتاب و کتابخانه _ ۱۳۹۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران عزیز. تشکر می‌کنم از این که بنده را به جمع شریف پذیرفتید. فرمودند در محضر دوستانی هستیم که همه اهل قلم و تحقیق در مباحث فنی- مهندسی و فیزیک هستند. به نظرم آمد که در همین حوزه‌ای که دوستان تلاش می‌فرمایند و یک رکن مهمی در عرصه تمدن‌سازی است چند نکته را خدمت شما تقدیم کنم. نکته اول در باب ضرورت دینی و تمدنی برای راه انداختن سابقه علمی در همه رشته‌های علمی و در همه سطوح علم است منتهی تفاوت آن با مسابقه و رقابت علمی مربوط می‌شود با هدف و روش این مسابقه و رقابت. چون یک دوقطبی ممکن است در ذهن افراد تشکیل بدهد که اگر ما بخواهیم یک مسابقه و رقابت علمی داشته باشیم عملاً ممکن است به سمت جاه‌طلبی، مباهات، تحقیر دیگران، تخریب آثار دیگران و تلاش برای بالا آمدن خودت بکنیم. اگر مسابقه و روابط علمی نباشد نشاط و تکاپو و انگیزه‌ای برای کار نمی‌ماند. بنابراین مثل این که ما این‌جا هم مخیّر و مضطرّ شدیم بین این که ما بین یک عقل جمعی و مسابقه فکری داشته باشیم واهل دنیا باشیم و اهل خودمحوری و خودنمایی باشیم یا این که عطایش را به لقایش ببخشیم با این تصور که این هم یک نوع جاه‌طلبی است اصلاً مسابقه و رقابت و جایزه از خیر همه این‌ها بگذریم و حتی اگر چیزی هم به ذهن‌مان می‌آید آن را هم مخفی کنیم که ریا نشود! حل این دو امر متناقض‌نما و این پارادوکس در مفاهیم اسلامی خیلی واضع بیان شده است. از یک طرف علاوه بر دعوت‌های قرآنی، روایات بسیاری داریم در دعوت به تضارب آراء و عقول و هم به مسابقه و رقابت. تشویق کسانی که بهتر می‌اندیشند، بهتر کار می‌کنند و خدمات بیشتری به جامعه ارائه می‌دهند و تشویق هم مادی و هم معنوی. این مفهوم صله، جایزه‌های دینی که در وقف، در نذر و در مسائل مختلف وجود داشت و خود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در این قضیه پیشگام بودند که به کسانی که یک فکر مفید برای حل یک مشکل اجتماعی، یک مشکل انسانی، مشکل اخلاقی، مشکل علمی، و عملی و تمدنی در جامعه ارائه می‌دهند به این‌ها باید احترام ویژه گذاشت، باید از تلاش آن‌ها تقدی کرد حتی اگر آن تلاش شکست خورده، به نتیجه نرسیده است. این تعبیر که در روایات ماست که متفکر در عرصه‌های دینی و شمول غیر دینی، هرکس در هر عرصه‌ای مجتهد است یعنی تلاش می‌کند، چون کلمه اجتهاد الآن اصطلاح خاص شده فقط در امور دینی، و الا در صدر اسلام کلمه اجتهاد، عام بود و شامل هر نوع تلاش علمی و عملی می‌شد. اینکه می‌فرمودند للمجتهد، این که هرکس در یک مسیری تلاش علمی و عملی برای خدمت به خلق و در راه خدا و برای خدا می‌کند حتی اگر خدا کند یک پاداش دارد. «للخاطئ اجر واحد» یعنی حتی اگر یک پروژه‌ای را فعال شدید دارید کار می‌کنید این پروژه چه در حوزه معارف الهی باشد چه در حوزه شناخت نیروها و امکانات و بسیج و فعال‌سازی امکانات عالم طبیعت و حل مشکلات مادی، معیشتی، کشاورزی، صنعتی، پزشکی و... باشد. اگر «للمصیب اجران و للخاطئ اجر واحد». اگر پروژه‌تان درست پیش رفت آن تحقیق و تلاش‌تان به یک نتیجه‌ای رسید یک گره‌ای از گره‌های مادی و معنوی امت اسلام را باز کرد دوتا پاداش دارد یک پاداش بخاطر تلاشی که کردی، عرق‌ریزان روح و شب‌هایی که نخوابیدی، روزهایی که تلاش کردی از تفریح و راحتی و خواب و عیاشی صرفنظر کردی و در اتاقت نشستی یا در حجره طلبه‌گی‌ات یا در آزمایشگاه یا در کارگاهت نشستی مطالعه کردی و فکر کردی و خواب و خوراک بر خودت حرام کردی و به روش متدیک و درست علمی تلاش کردی، آن تلاش‌تان به جای خودش محفوظ، ولو به نتیجه مادی ملموس یا به نتیجه اجتماعی محسوس نرسد و حتی اگر خطا کرده باشی 5 سال روی یک موضوعی مطالعه و آزمایش کردی بعد دیدید که اصلاً تئوری‌تان اشتباه بوده، باز هم له اجرٌ واحد. له اجر، مأجور است. اما اگر پروژه‌تان علاوه بر تلاش‌تان یک خدمتی به خلق‌الله کرد مشکل ترافیک، مشکل آلودگی هوا، مشکل محیط زیست، مشکل بوروکراسی، مشکل شفاف‌سازی درست نهادهای بانکی و مالی، یک راه حلی دادید برای این که جلوی رشوه، اختلاس و سایر محرمات که به ضرر بشر هستند به لحاظ دنیوی و اخروی گرفت. یک راه حلی دادید که توانستند جلوی واردات قاچاق را بگیرند، صادرات از واردات پیشی بگیرند، یک راه حلی دادید که مالیات‌ها عادلانه و عاقلانه شد. آن‌ها در حوزه‌های علوم اجتماعی و اقتصادی و... راه‌حلی دادید که اعتیاد کنترل و محدود شد، آمار طلاق پایین بیاید این‌ها بزرگترین عبادات است. اگر به نتیجه رسیدید دوتا پاداش دارید یکی بخاطر آن خدمت اجتماعی که کردید و یکی هم بخاطر تلاشی که کردید. اگر پروژه‌تان درست از آب درنیامد و درست به نتیجه و هدف‌تان نرسیدید فرهنگ علمی اسلام این است که باز هم تو پاداش داری. آن پاداشی که بخاطر تلاشت، تو تلاش خودت را کردی تو مأجوری، حتی اگر نظریه‌تان خطا بود. مجتهد دینی اگر تلاش علمی‌اش را می‌کند اگر درست تلاش کند باسواد، همه مقدمات علمی و اخلاقی را رعایت کند، اگر فتوایش درست از آب درآمد واقعاً حکم خدا بود دوتا پاداش دارد یکی چون تلاش و اجتهاد کرد و یکی برای این که حکم خدا را به مردم معرفی کرد. اگر پروژه اجتهادش به نتیجه نرسید این آقا یک استنباطی کرد استنباط او خطاست خودش هم نفهمید که خطاست فکر می‌کند این حکم خداست ولی حکم خدا نیست در عین حال باز هم پاداش می‌برد هم خودش هم از کسانی که از او تقلید می‌کنند چون ملاک، علمی بودن و درست عمل کردن است. تو تلاشت را به روش درست باید انجام بدهی. در حوزه مهندسی فنی، یک پروژه برداری که دیگر نتوانند ما را تحریم کنند یعنی دیگر هیچ قطعه‌ای نباشد در هیچ تکنولوژی هیچ قطعه یا کاری نباشد در حوزه صنعت، در حوزه کشاورزی، در حوزه آبیاری، در حوزه هوا- فضا و... هیچ چیزی نماند که باعث وابستگی این ملت به دشمنانش بشود. یعنی چرا تحریم اثر می‌گذارد کجا تحریم اثر می‌گذارد؟ جایی که ما پروژه‌های کافی برای حل مشکلات خودمان همه جا نداشتیم یا پروژه جدی گرفته نشد 5تا قطعه است، 10 تا قطعه است که نمی‌توانی بسازی. و چون این را نمی‌توانی بسازی از بسیاری از منافعش مردم و امت اسلام محروم می‌شوند یا صدماتی به آن‌ها می‌خورد مثلاً به دشمنان‌شان وابسته می‌شوند و بیخ یقه‌شان را می‌گیرند. مثلاً به هواپیما احتیاج داریم چرا نباید بتوانیم هواپیما بسازیم؟ چرا نتوانیم هواپیمای مسافربری بسازیم که 30 و چند سال ما را سر این قضیه هم تحقیر کنند هم اذیت کنند این‌جا ساختن این شیء و این صنعت که حقوق ملت را تأمین کند، عزت مردم و امت اسلام را تعیین کند، وابستگی‌اش را به دشمن کم کند، آسیب‌پذیری‌اش را کم کند، ضریب تحریم‌پذیری‌اش را پایین بیاورد یا در حفظ جان مردم، در حفظ مال و آبروی مردم کمک کند همه این پروژه‌های فنی و مهندسی هست که در عین حال همه این‌ها عبادت است. هر تلاش علمی، هر پروژه‌ای، هر آزمایشگاهی، هر کارگاه فنی که مشکلات امت اسلام را حل کند و به گسترش عدالت در جامعه کمک کند مثلاً عدالت آموزشی، عدالت در حوزه مسکن، عدالت و رفاه در حوزه‌ بهداشت، عدالت در حوزه حمل و نقل و... یعنی اگر فرمان خداوند در قرآن «عدالت» است: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ...» (نحل/ 90)؛ این فرمان عدالت، فرمان جا ودانه خداوند به بشر است اجرای عدالت واجب است و فراتر از عدالت «والاحسان»؛ خداوند برای همیشه فرمانش را به ما داده است «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسان...» من برای همیشه به عدالت فرمان می‌دهم و فراتر از عدالت به احسان، نیکی و خدمت به یکدیگر.

خب حالا هر پروژه فنی و مهندسی که به گسترش عدالت کمک کند در عرصه‌های مختلف، این پروژه اسلامی و عبادت است اگر هدف انگیزه آن مهندس و آن مخترعش هم الهی باشد علاوه بر این که یک خدمت اجتماعی است و آن فعل تو حُسن فعلی دارد به خودتان هم در آخرت و در ابدیتت هم کمک می‌کند اگر حُسن فاعلی دارید یعنی اگر هدف‌تان واقعاً خدمت به خلق است و برای خدا دارید کار می‌کنید نه چیز دیگری، البته نه چیز دیگر هم نمی‌گویم، برای این که ممکن است آدم دنبال منافع مشروع مادی آن کارش هم باشد آن اشکالی ندارد آن منافع حلال است. یا خداوند در قرآن فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و از غیّ و از بَغْی نهی می‌کند؛ محرّمات چه چیزهایی هستند؟ بَغی، ستم است. غیّ، گمراهی و ضلالت است. فحشا، فساد و منکراتی که هست. حالا اگر یک تکنولوژی توانستیم درست کنیم مثلاً در حوزه رسانه و ارتباطات، که منافع رسانه بیشتر در آن تأمین بشود و صدمات رسانه مثل فضولی در حریم خصوصی افراد، مثل آن رسانه‌هایی که به کمک گسترش فحشا درآمدند، خدمات آن تأمین بشود و صدمات آن کمتر بشود این یک پروژه، این مطالعه، این اختراع، این صنعت یک عبادت و یک جهاد فی‌سبیل‌الله است. پس اولاً این نگاه اسلام به تمام علوم است. بنابراین این تصور که علوم حوزوی علوم دینی‌اند و علوم دانشگاهی و علوم طبیعی و ریاضی، مثلاً علوم سکولار هستند اگر به این معنا تقسیم بشوند غلط است. حالا معانی دیگر هم هست که هر کدام قابل بحث هستند. رویکردهای سکولار در عرصه علم داریم چنان که در همه عرصه‌ها داریم اما این تقسیم که علم دینی و علم سکولار، منظور علومی است که به خدا و آخرت کار دارند دینی‌اند و علومی که مصالح دنیوی را حل می‌کنند این‌ها علوم سکولار و دنیوی هستند این تقسیم، اسلامی نیست ما در هیچ متن اصیل اسلامی تقسیم علم به دینی و غیر دینی به این معنا نداریم خلاف آن را داریم. مسئله فنی – مهندسی به طبیعیات و ریاضیات است که این‌ها مسائل دینی نیست، نخیر؛ کاملاً دینی است. اگر مبدأ دینی، نگاه دینی، در حوزه جهان‌بینی دینی، طبیعت‌شناسی الهی و اسلامی باشد که طبیعت آن از ماوراء الطبیعه‌اش نباید تفکیک بشود، فیزیک و متافیزیک رابطه‌اش نباید قطع بشود، مبادی را درست می‌بینیم، هدف درست باشد، انگیزه الهی باشد، همان کارگاه، مزرعه، آزمایشگاه، همه معبد و مسجد می‌شود. وقتی دانشمند یا متفکری خم شده روی میز آزمایشگاه این خم شدن او مثل رکوع است. این نگاه اسلامی به مقوله علم و ابداع و اختراع است. هر علمی، هر تحقیقی، هر پروژه‌ای در علوم انسانی و اجتماعی، در علوم فنی و ریاضی و پزشکی و مدیریت و... کمک کند که جامعه اسلامی، امت اسلامی و بشریت به سمت عدالت و به سمت توحید و برادری و اخلاق و محبت برود، به سمت صلح برود، به سمت مبارزه با ظلم برود، به سمت بهداشت برود، به سمت گسترش آگاهی برود و... آن پروژه، آن تحقیق و آن محصول یک تلاشی است در جهت تمدن‌سازی اسلامی و یک عبادت است. پس حالا آن مشکلی که مسابقه و رقابت ایجاد می‌کند در حوزه‌های علمیه آن را چه کارش کنیم؟ هیچی. روایات متعدد داریم من فقط یکی از آن‌ها را عرض می‌کنم. فرمودند دنبال علم باشید جستجو و تحقیق، بزرگترین عبادت است اگر لازم شد، این تعبیر هم خیلی چیز عجیبی است این‌ها را دقت کنید در هزاره قبل نه، در هزاره قبل از آن گفته شده است که این نوع نگاه به علم و تکنولوژی و طبیعت، این حرف‌ها نبود. می‌فرماید که دنبال علم و آگاهی مفید بروید، مفید یعنی مشکلات دنیا و آخرت مردم را حل کند، ولو مجبور بشوید در قعر باتلاق‌ها فرو بروید! این توصیه اسلامی است فقط نترسید به اعماق فضا بروید، به اعماق اقیانوس‌ها بروید، لازم شد به عمق باتلاق‌ها بروید، «لُجّه» لُجَج؛ حتی برایتان خطر دارد بروید چون شجاعت علمی می‌دهد، شجاعت کشف، شجاعت اختراع، می‌فرماید می‌توانید در آسمان‌ها نفوذ کنید؟ «فانفذوا» این قدرت با به شما مشروع و حلال دادیم که به منظومه‌ها و کهشان‌ها بروید. چقدر قرآن دارد دعوت می‌کند به حضور در همه صحنه‌های علمی و مطالعه دقیق در همه موجودات و پدیده‌های طبیعی و فراطبیعی. منتهی روی دوتا چیز تأکید می‌کند این جور جاهاست که تفاوت رویکرد دینی و غیر دینی، الهی و مادی پیدا می‌شود. 1) می‌گوید با جهان‌بینی درست و با چشم باز و با نگاه توحیدی به عالم طبیعت نظر کنید نه با نگاه قشری مادّی، نگویید طبیعت این کارها را کرد. طبیعت کیست؟ ما کسی به نام آقای طبیعت و خانم طبیعت نداریم. طبیعت یک اسم و این اسم را ما گذاشتیم حقیقتی به نام طبیعت وجود ندارد موجودات طبیعی‌اند تابع قوانین و سنت‌های الهی هستند هم سنت‌های مادی، دو دوتا چهارتا، آب در صد درجه می‌جوشد، کشش اشیاء این‌قدر است، فلان فلز در فلان دما ذوب می‌شود این‌ها هم سنت الهی است و هم سنت‌های فرامادی. هم این سنت که آب کنار نمی‌رود که شما رد شوید، اگر توی آب بروید راه بروید می‌افتید و غرق می‌شوید هم این سنت الهی است، هم این که در یک شرایط خاصی خداوند اراده می‌کند و این آب کنار می‌رود و تو رد می‌شوی. موسی(ع) از این آب عبور کرد و فرعون در این آب غرق شد. هر دو سنت الهی است، یکی سنت الهی‌اش است و یکی سنت فراطبیعی است. فرق فیزیکدان و مهندس و پزشک مسلمان با غیر مسلمان، الهی و غیر الهی در این است که یک) در حوزه جهان‌بینی الهی نگاه می‌کند حتی به قوانین مادی هم نگاه الهی دارد این‌ها هم سنت‌الله است. دو) قوانین عالم را محدود در قوانین مادی نمی‌بیند. یعنی وقتی که رابطه علوم و معلوم، با مبدأ و با غایت معلوم شد. سه) هدف و غایت جهان چیست؟ غایت علم و عالِم هم باید همان باشد. هدف دانشمند باید از دانش هدف همین عالم باشد. نگاه آیه‌ای به موجودات طبیعت کردن، نه نگاه استقلالی مادی قشری. هر چیزی را از دو بُعد نظر کن. دانشمند مسلمان این‌طوری است قوانین حرکت که می‌خواند از دو بُعد نگاه می‌کند، بُعد مادی، سنت‌الله شماره یک. بُعد ماوراء مادی، سنّت‌الله شماره دو. مبدأ خداست، غایت خداست، هدف من هم به عنوان یک فیزیکدان و یک مهندس، یک ریاضیدان هدف من هم کشف قوانین این عالم است و به خدمت گرفتن آن‌ها در مسیر تکامل خودم و جامعه، این تفاوت مهندس مادی و الهی است. آیا مسابقه و رقابت و جایزه هست؟ حتماً هست. اگر نباشد بی‌عدالتی است، اگر با آدم‌هایی که کار نمی‌کنند و آن‌هایی که زیاد کار می‌کنند به یک اندازه نظر بشود این بی‌عدالتی و ظلم است باید به آن‌ها جایزه داد. در روایت هست که ائمه(ع) می‌فرمایند یکی از چیزهایی که باعث می‌شود سازمان یک اجتماع ازهم بپاشد این است که به همه با چشم مساوی نگاه کنند. بله در حقوق حداقلی، همه مساوی هستند اما این که یک کسی تنبل است و یک کسی که عرق می‌ریزد و تلاش می‌کند چه کسی گفته باید به این دوتا با چشم مساوی نگاه کرد؟ این‌جا نگاه مساوی ضد عدالت است. فرمود باید این را تشویق و تحسین کنید باید او را توبیخ کنید و الا آن تنبل‌ها، دزدها و مفت‌خورها جری می‌شوند و می‌گویند انگار ما عقل‌تریم، چون این که با ما فرقی ندارد این که دارد درست کار می‌کند با من که خراب کار می‌کنم و غلط کار می‌کنم ما هر دویمان پیش مدیران‌مان مساوی هستیم پس برای چه من باید خودم را به مشکلات بیندازم؟ حضرت امیر(ع) فرمود آن هم که دارد درست کار می‌کند مأیوس می‌شود می‌گوید بنده که شب و روز بیدارم و این قدر دقیق کار می‌کنم و حقوق مردم و حق‌الله و حق‌الناس را رعایت می‌کنم با من هم همان طور برخورد می‌کنند و همان‌قدر حقوق می‌دهند که به این یارو می‌دهند! پس من برای چه خودم را این‌قدر به زحمت بیندازم. پس تشویق و تنبیه باید باشد. فرمود اگر کسی در راه علم جانش به خطر بیفتد، هدفش این‌هایی باشد که گفتم، دنبال علم است ولی کشته می‌شود این شهید است. خیلی چیز عجیبی است. چون در راه خدمت به خلق و در راه خدا و برای خدا کشته شده است. فرمود از خطر نترسید، بروید عالم را کشف کنید مسابقه بگذارید چون در این مسابقه هست که تئوری‌ها و نظریات مختلف با هم تماس پیدا می‌کنند و تضارب آراء می‌شود وسط این ارتباطات است که فکرهای قوی متولد می‌شود این تعبیر تولد، فکر و نظریه متولد میشود. چه زمانی؟ وقتی که بحث و مناظره باشد، نظریه و مقاله شما مورد بحث و نقد قرار بگیرد. فرمودند این احترام به توست، توهین به تو نیست. فرمودند ما باید نقد شدن را یک احترام تلقی بکنیم نه توهین. نقد کردن هم باید محترمانه باشد نه روشی از توحید. منتهی همه این رقابت، مسابقه و تشویق آری، اما «إیاکم أن تطلُب العلمَ لِخصالٍ اربع: مراقبت باشید در هدف‌گذاری‌ها، در این مسابقات و تلاش‌ها و جایزه‌ها دچار 4 بیماری نشوید: 1) لِتُباهُوا به العلماءَ، بیماری فخرفروشی، پز دادن، من آنم، من من کردن، و خودبزرگ‌بینی احمقانه که دانشمندان دیگر و متفکران دیگر، هم‌فکرها، همکارها، هم‌کلاسی‌ها، هم‌رشته‌ای‌ها مدام به آن‌ها پُز بدهی این بیماری است این دیگر اخلاق علمی نیست که من خیلی می‌فهمم! معنی‌اش این است که تو نمی‌فهمی. فرمودند در این مسابقه‌ها مواظب باشید که توهین به شعور دیگران نکنیم. 2) أو تماروا به السفهأ، با افراد سفیه و نادانی که در این رشته تخصص ندارند با این‌ها دهن به دهن نگذارید، با افرادی که ممکن است به لحاظ علمی دانشمند باشند اما به لحاظ عقلی سفیه هستند فرمود لِتماروا، یعنی با این‌ها به مجادله برخاستن، فرمودند هدف از مسابقات علمی نباید مجادله و جرّ و بحث باشد، هدف کشف حقیقت است. کشف و حل مشکلات نظری و عملی است. فرمودند هر جا دیدید که در این رقابت‌ها کار دارد می‌رسد به رفتارهای سفیهانه، و مدام دهن به دهن گذاشتن! دیگر دنبال حقیقت نیستیم دنبال این هستیم که می‌فهمیم آن نادان است، چرا بحث می‌کنید؟ این بحث که منجر به کشف حیقت نمی‌شود. 3) أو تراؤوا به فی المجالس، یا در جلسات و کنگره‌ها و سمینارها برای ریا شرکت کنیم یعنی هدف‌تان علم و حقیقت و خدمت به خلق نیست، هدف‌تان کشف آن‌ها نیست بلکه هدف‌تان خودتان هستید، ریاکار می‌گوید حقیقت فدای من! من اصل هستم. فرمود اهداف‌تان این‌ها نباشد. 4) أو تصرّفوا وجوهَ الناس إلَیکم للترؤّس، یا این علم و این نظریه و کشف‌تان را برای ریاست‌طلبی و ریاست بر مردم ابزار قرار بدهی. تصرّفوا وجوهَ الناس، یک کاری کنم که همه به من نگاه کنند در همه مجالس صحبت من باشد، هرجا بروم من را همه به هم نشان بدهند، برای چی؟ برای للترؤّس؛ یعنی برای این که می‌خواهی برتر از بقیه باشی و رئیس بقیه بشوی. این‌ها بیماری است. مراقب باشید وقتی دنبال علم هستید دچار این بیماری‌های روحی و اخلاقی نشوید. لذا در روایت اسلامی و در قرآن می‌فرماید اگر دانشمندی دیدید که متواضع و مؤدب نیست او حقیقتاً عالم نیست کله‌اش پر است از یکسری الفاظ و محفوظات. او یک دانشمند و یک متفکر نیست.

و از آن طرف، راجع به مسئله کتابت، چون فرمودند دوستان نویسنده هستند و نشر می‌کنند. یادتان باشد این فرهنگ مقوله مکتوب، برای قرن‌های اخیر است. تازه قرن‌ها هم نباید گفت برای همین قرن اخیر است. الآن چند دهه یا یکی دو قرن بیشتر نیست که اهمیت مکتوب کردن فکر و نظر تا این اندازه دانسته شده است. الآن که شما وارد عرصه این رسانه‌های جدید و ارتباطات شدید می‌بینید که مدام فرهنگ مکتوب اهمیتش چقدر دارد نشان می‌دهد. در دو هزاره پیش، یعنی هزاره قبل نه، در هزاره قبل، یعنی 2400 سال پیش، فرهنگ مکتوب در تمام عالم وجود نداشت. جز در یک عده‌ای بسیار محدود و در دست یک عده خاص. کلاً فرهنگ شفاهی بود. یکی از دلایلی هم که کتاب‌های مقدس قبل از قرآن تحریف شدند یکی از دلایلش همین بود. فرهنگ مکتوب با اسلام نهادینه شد. با تعالیم پیامبر نهادینه شد این که قرآن اولین معجزه پیامبران بین همه پیامبران، آن کس که معجزه اصلی‌اش کتاب است پیامبر اسلام و پیامبر خاتم است. در آن شرایط فرمان به این که هرچیزی به ذهن‌تان می‌رسد بنویسید، آن‌هایی که اهل فکر هستند. نگویید یادم می‌ماند! بنویسید و در منظر داوری دیگران قرار بدهید.

به عنوان نمونه: امام صادق(ع) فرمودند: «اُکتُبْ و بُثَّ عِلمَکَ فی إخوانِکَ، فإن مِتَّ فَأورِثْ کُتبَکَ بَنیکَ، فإنّهُ یَأتِی علَى النّاسِ». اکتب؛ هرچه نظریه درباره مسائل به ذهن‌تان می‌آید بنویسید، قلمی‌اش کن، یادداشت کن و اصل دوم؛ و بُثَّ عِلمَکَ فی إخوانِکَ، مخفی نکن نگو این نظریه من است نگهش می‌دارم یک وقتی که فقطی منافع من باشد یک کاری می‌کنم پولی چیزی گیرم بیاید. نه. بُثَّ عِلمَکَ فی إخوانِکَ؛ منتشر کن. علمت را بین همه منتشر کن همه این‌ها برادران تو هستند. ببینید این رژیم‌های استکباری غرب، چطوری هرچه در حوزه‌های علم و تکنولوژی به دست آوردند این‌ها را تحریم علمی می‌کنند حتی اگر یک جایی خودش دارد به نتیجه می‌رسد مثلاً در مسائل هسته‌ای و... جلوی آن را می‌گیرند درست برخلاف نگاه اسلامی که زکات علم را واجب می‌داند. می‌گوید زکات قدرت، خدمت به خلق است، زکات ثروت، انفاق به خلق است. زکات علم، در اختیار و در منظر استفاده خلق و دیگران قراردادن علم‌تان است، علم امانت است، ثروت امانت است، نفوذ کلمه امانت است، شوکت امانت است، به عنوان امانت به آن نگاه می‌کند و می‌گوید که زکات است، عبادت است، نشر علم عبادت است. به یک نظریه‌ای رسیدی، بله باید به نام ثبت شود این حق توست، نباید دزدی علمی رایج بشود اما مخفی کردن آن غلط است. یک) ثبت کن، به ثبت بده، بنویس، آن را تثبیت کن. شفاف‌سازی کن. وقتی می‌نویسی نظریه‌ات شفاف می‌شود و می‌شود راجع به آن داوری کرد. و بُثَّ عِلمَکَ فی إخوانِکَ، این علم توست درست است، تو تلاش کردی، این باید به رسمیت شناخته بشود اما از آن طرف، حقوق دیگران، دیگران برادران تو هستند، انتشار علم و آگاهی به عنوان یک عبادت. اگر دیدگاه‌ها و نظرات و حرف‌هایتان را ننویسید و مُردید فإن مِتَّ فَأورِثْ کُتبَکَ بَنیکَ، آن وقت آنچه که نوشتید، این کتاب‌هایی که نوشتی می‌ماند و به نسل بعد و به فرزندان‌تان می‌رسد. فإنّهُ یَأتِی علَى النّاسِ زَمانُ هَرجٍ، امام صادق(ع) فرمودند: همیشه این‌طوری نیست که یک جوامع محدود و ارتباطات محدود و ما هم بین شما به عنوان معیار باشیم زمانه‌ای خواهد رسید که زمانه هرج و مرج علمی و معرفتی است، هرکی هرکی است، هر چیزی هر چیزی در دلش بخواهد در هر حوزه‌ای می‌گوید و می‌شنود، آن‌جا شما احتیاج دارید «لا یَأنَسُونَ فیه إلاّ بکُتُبِهِم.» آن‌جا آن چیزی که آرامش و انس ایجاد می‌کند کتاب‌ها و آثار مکتوب است. یعنی کتاب نوشتن، مکتوب کردن هم انتشار آن، هم حفظ اصالت آن و هم مصونیت آن در هرج و مرج معرفتی، که هرکسی به هرکسی، هر چیزی را نسبت ندهد.

من فرصت دارم در حد چند دقیقه یک سندی را عرض بکنم. صلوات بفرستید من این را بگویم، چون دانستن این خیلی برای شما لازم است. چون دارید در رشته‌های فنی و مهندسی و ریاضی کار می‌کنید و کتاب‌هایی در این حوزه‌ها نوشتید و می‌نویسید. یک خودآگاهی لازم است که ما و شما داشته باشیم. این تاریخ علم، از جمله تاریخ مهندسی، تاریخ مکانیک، تاریخ فیزیک، ریاضیات، جبر، آن چیزی که در کتاب‌ها نوشته‌اند از اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 این‌ها را نوشتند همه را به قرن 17 و 18 سه- چهارتا کشور مثل انگلیس و فرانسه و آلمان برمی‌گردانند. این تاریخ به کلی جعلی و دروغ است. مهندسی، فیزیک، ریاضیات، جبر، و سطوح خاص و پیچیده‌ای از هندسه، از مثلثات، همه این‌ها یا ابداع و اختراع آن محصول ریاضیدانان و مهندسان و فیزیکدانان مسلمان و اتفاقاً اکثراً ایرانی، 60 درصدشان ایرانی بوده است، یا یک چیز ابتدایی بود که این‌ها به علوم پیچیده جدید تبدیلش کردند. و این‌ه معمولاً در تاریخ علم تحریف و کتمان می‌شود بعضی‌ها یک چیزهایی‌شان از قلم درمی‌روند و یک کمی یک جاهایی انصاف به خرج می‌دهند.

من عرضم را ختم می‌کنم با یکی از این سندهایی که برایتان آوردم برایتان بخوانم که چگونه اعتراف میکند که تمام پیشرفت‌های صنعتی، و مهندسی که امروز در اختیار بشر است همه این‌ها در دوران تمدن اسلامی روی پایه ابداعات و نظریات مهندسان و ریاضیدانان مسلمان ایستاده است. و بیش از 60 درصدش روی نظریات متفکران مسلمان ایرانی. راجع به اروپا و ریاضیات اسلامی، ایجاد و تحول جبر، و این که رنسانس علمی در اروپا کلاً روی ترجمه آثار متفکران اسلامی و غالباً ایرانی شکل گرفت. حالا این‌ها که عرض می‌کنم دوستان بعد کتاب‌هایی که در این عرصه هست معرفی می‌کنم بروند ملاحظه بفرمایند. در حوزه مکانیک و اخترشناسی، اولین گام‌های جدید در جهان علم توسط دانشمندان مسلمان اتفاق می‌افتد. یک بخشی از ریاضیات و بخش‌های بسیار ابتدایی از مکانیک، از چین و هند و ایران باستان و از یونان، قبل از تمدن اسلامی وجود دارد. اما آنچه که بعضی از مورخین علم و تمدن می‌نویسند می‌گویند آنچه که بود با آنچه که به دست متفکران مسلمان اسلامی شد مثل تفاوت کلاس اول ابتدایی است با ریاضیات در حوزه فوق دکتری ریاضی، وقتی کسی دارد کار می‌کند. این‌قدر تفاوت است. اسم هر دویش ریاضی است. می‌گویید ریاضیات و فیزیک و جبر، اصلاً قبل از تمدن اسلامی، علمی به نام جبر نبود می‌گویید ریاضیات و فیزیک قبل از اسلام و پس از اسلام، اسم هردویش ریاضی و فیزیک است، مهندسی است، معماری است، مکانیک است اما این کجا و آن کجا، این قدر تفاوت هست که می‌توانیم بگوییم این علم دیگر آن علم نیست. گام‌های بزرگی که دگرگونی‌های بنیادین در دیدگاه‌ها ایجاد کرد. مورخ اروپایی می‌گوید ما این گام‌ها را در قرن 18 و 19 برداشتیم، و به دنیا گفتیم که این علوم از قرن 18 و 19 شروع شد. این‌ها تاریخ علم در اروپاست نه تاریخ علم جهان! منتهی ما تاریخ علم اروپا را به اسم تاریخ علم جهان به همه دنیا قالب کردیم! در دانشگاه‌هایشان و مدرسه‌هایشان همه همین‌ها را می‌نویسند. پدر علم، نیوتن است، پدر مکانیک و ریاضیات فلان است و... این‌ها تاریخ علم اروپاست که ما به اسم تاریخ علم جهان گفتیم. جوانان مسلمان در کشورهای اسلامی فکر می‌کنند تاریخ علم همین است نمی‌فهمند که تاریخ علم آن‌ها قرن‌ها قبل از تاریخ علم ماست. من عبارتش را عرض می‌کنم. برای این که بدانیم پیشرفت ریاضیات را چطور به آن رسیدیم و علوم منشعب از ریاضیات را، باید به عصر رنسانس و قبل از آن برگردیم تماس‌هایی که اروپاییان و مراکز علمی اسلامی از اسپانیا، تا ایران تا بغداد داشته‌اند. ریاضیات یونانی را هم ما از مسلمان‌ها آموختیم و ترجمه شد. ما اصلاً نمی‌دانستیم چیزی به اسم ریاضیات یونان و فلسفه یونان، ادبیات یونان و روم، را نمی‌دانستیم ما همه این‌ها را از عربی ترجمه کردیم. یعنی مسلمان‌ها به ما گفتند اروپا و غرب گذشته‌اش چه بوده است ما خودمان خبر نداشتیم! آنها ما را با تاریخ خودمان و گذشته ما آشنا کردند. برعکس الآن که شما هرجا را می‌خواهید بشناسید باید بروید از نوشته‌ها و تألیفاتی که غربی‌ها در قرن 19 و 20 نوشتند، خودتان را از طریق آن‌ها بشناسید. آن‌ها آمدند گفتند که فلان‌جا معدن دارید، این‌جا نفت است، فلان‌جا فلان است. آن موقع، الآن عکس آن است. می‌گوید اگر نبود، این که کل تمدن سابق غرب را ما حتی آنچه که قبلاً زمان یونان بوده ما از مسلمان‌ها فهمیدیم آن‌ها به ما گفتند که این چیزها بوده، ما تاریخ ریاضیات در شرق و غرب عالم را هم از طریق این‌ها آشنا شدیم با مهندسی و مکانیک، علاوه بر آن تحشی‌های عربی، حالا او عربی می‌گوید ولی منظور اسلامی است چون بسیاری از این‌ها غیر عرب هم بودند می‌گوید حاشیه‌هایی که مسلمین زدند. ماهیت ریاضیات و مکانیک و هندسه را این‌ها تغییر دادند. یک مرتبه یک گام شد صد گام، و الحاقات شرقی اسلامی، بعد از این‌ها بود که کم‌کم ریاضیات راهش را به جهان غرب گشود می‌گوید ما مدیون مترجمانی هستیم که شروع کردند تند تند این کتاب‌ها را در حوزه مکانیک و فیزیک و مهندسی از زبان عربی و اسلامی شروع به ترجمه کردند. اسم‌های آنان را هم می‌آورد مثلاً از اوایل قرن 12 میلادی در آکلاربافی از قُرطوبا که همان قُرطبه است آندلس اسپانیای اسلامی جنوب اروپا، از عربی به لاتین یا "ژرار کِرِمونایی" از جمله کتاب حساب، می‌گوید اولین کتابی که بر اساس آثار خوارزمی متفکر ریاضیدان ایرانی مسلمان ترجمه شد آمد که اصلاً در نگاه ما به مسئله ریاضیات و مهندسی انقلابی ایجاد کرد ترجمه‌ای بود که "لئورنادو فیبوناچی" که به شمال آفریقا در دانشگاه‌های اسلامی رفته بود درس خوانده بود و آمد کتابی را به نام حساب نوشت کل آ‌ن بر پایه آثار ریاضیدانان مسلمان ایرانی بود از جمله خوارزمی، و می‌گوید قرن 13 میلادی که این‌ها ترجمه شد و به اروپا آمد یک مرتبه افکار عمومی و نخبگان اروپا فهمیدند یک دروازه جدیدی باز شد و کلید تغییر در عالم طبیعت دست ما افتاد. – تعابیر را دقت کنید – می‌گوید ما تا آن موقع فکر می‌کردیم که این قوانینی که در عالم است را نمی‌شود کاری کرد و فقط تسلیم باید باشیم. کلیسا هم که همین را می‌گفت و خود ما هم نمی‌دانستیم که چنین امکاناتی وجود دارد. می‌گوید ترجمه این‌چنین کتاب‌هایی مثل کتاب حساب خوارزمی و امثال این‌ها بود و دانش عدد نویسی اسلامی و آشنایی با عدد صفر و جدول اعداد و روش‌های محاسبه، و بعد انقلاب بزرگ دیگر روش محاسبه حساب، الگوریسم، که همان الخوارزمی است، الخوارزمی به تعبیر آن‌ها شد الگورسیم. دانش و روشی که برای اولین بار ایتالیایی‌ها که در جنوب اروپا بودند. رنسانس ادبی و فرهنگی از اروپا شروع شد می‌گوید اول آن‌ها در جنوب ایتالیا، چون کلاً با مسلمان‌ها کار می‌کردند رفت و آمد داشتند چندتا بازرگان ایتالیایی فهمیدند یک جور محاسباتی در کارهای تجاری هست که کار صد ماه را به دو روز می‌شود انجام داد (کار محاسباتی). می‌گوید ما اصلاً محاسبات بلد نبودیم. می‌گوید کشتی‌های ما کشتی‌های کوچکی بودند که اگر از ساحل فاصله می‌گرفتیم گم می‌شدند فقط ساحل‌نوردی بود ما چیزی به نام اقیانوس‌نوردی نداشتیم می‌دیدیم کشتی‌های بزرگ مسلمان‌ها از عمق اقیانوس‌ها می‌آید و تعجب می‌کردیم که این‌ها چطوری می‌آیند و چطوری گم نشدند، اول این‌ها از قطب‌نما در اقیانوس‌نوردی استفاده کردند، این‌ها روش داد و ستد بازرگانی و علم تجارت را این مسلمان‌ها به ما یاد دادند و ما از کتاب‌های این‌ها یاد گرفتیم. امپراطوری "فریدریک دوم" در قرن 12 و 13 میلادی – آن حول و حوش – می‌گوید انجمن مسلمانان دانشمند را مجبور شد ایجاد کند و تمام اساتیدی که داشتند در کل آن منطقه همه باید زیر نظر مهندسان و دانشمندان مکانیک و مهندسان مسلمان درس بخوانید. کتاب‌های آن‌ها ترجمه می‌شود، دانشگاه بسازید بر اساس معماری این‌ها، کتاب‌های این‌ها را تدریس کنیم حتی آثار چه یونانی چه عربی، هرچه بود از عربی ترجمه کردیم کم‌کم با اسم مهندسان مسلمان آشنا شدیم با کتاب‌هایشان آشنا شدیم، با مقوله مکانیک و فیزیک آشنا شدیم. در قرن 15 و 16 زیر دست مهندسان مسلمان و ریاضیدانان مسلمان شروع کردیم تمرین کردن برای پایان‌نامه نوشتن و مقاله نوشتن. این‌ها خیلی برای ما گریه‌آور است و برای آن‌ها خنده‌آور است. یکی‌شان می‌گوید ما جیب خودتان را زدیم و از آنچه که از جیب خودتان زدیم یک بخشی از آن را به خودتان دادیم. شما تا آخر هم از ما متشکرید. ما جیب خودتان را زدیم، هرچه بود از پدران شما بود. شما نمی‌فهمید که پدران‌تان که بودند و چه تمدنی بود؟ می‌گوید روش تفکر در حوزه طبیعیات و ریاضیات را ما از مسلمان‌ها آموختیم که این فرمول‌ها در عالم وجود دارد که با این فرمول‌ها می‌توانید جهت باد را عوض کنید می‌توانید ترکیب خاک را عوض کنید، می‌توانید عناصر فلز جدیدی را ایجاد کنید، می‌توانید ذوب کنید، می‌توانید دوباره بسازید، ما اصلاً در این نخ‌ها نبودیم! می‌گوید ما وقتی با تمدن اسلامی آشنا شدیم فهمیدیم می‌شود محصول کشاورزی را یک مرتبه ده برابر و بیست برابر و پنجاه برابر کرد. و بعد از این بود که غذا در اروپا زیاد شد و جمعیت زیاد شد. جمعیت اروپا خیلی کم بود. می‌گوید ما با کشاورزی و صنایع غذایی مسلمین در شمال آفریقا و شرق مدیترانه که آشنا شدیم بعد از آن مشکل تغذیه و گرسنگی در اروپا ظرف نزدیک صد سال حل شد و یک مرتبه انفجار جمعیت اتفاق افتاد، ما بلد نبودیم. استخراج آب از اعماق را بلد نبودیم، می‌گوید ما پمپ‌های دستی را از مهندسین مسلمان آموختیم این پمپ دستی که چطور آب را از پایین به بالا بکشیم و زمین را آبیاری کنیم چطوری تصفیه کنیم، رنسانس و هرچه از آن و به این نام داریم از متفکران و تمدن مسلمین بود. آن قدر با پژوهش پرشور و اشتیاق در گذشته ممتاز شد، ما آنچه که قبلاً به آن تحقیق می‌گفتیم و آنچه که بعداً از مسلمان‌ها آموختیم اگر اسم آن‌ها تحقیق بود این‌ها چیست و اگر این‌ها تحقیق است آن‌ها چه بود؟ جستجوی راه‌های تازه پیشرفت، فاصله گرفتن از صورت‌ها و روش‌های باستانی خودمان، تا اواخر دوران رنسانس بطور جدی آغاز شد از قرن 17 بود که ریاضیات اروپا تحت تأثیر ریاضیدانان مسلمان به کلی متحول شد. مفهوم مکانیک و هندسه، معنای دیگری پیدا کرد. – دقت کنید من دارم عیناً عبارات را می‌خوانم –آنچه به عنوان هندسه یونانی بود گنجایش پیشرفت بیشتر نداشت. اما هندسه‌ و مکانیکی که از مسلمانان آموختیم، بستری برای ابداعات جدید بود می‌توانست شکوفا بشود. آفرینندگان این روش‌ها به کمال و زیبایی کار کرده بودند. روش‌های هندسه یونانی و ریاضیات چینی و هندی قابل تحسین بود اما الهام‌بخش و راهگشا نبود. اما مسلمان‌ها راه اصلاح و پیشرفت و گسترش را در این رشته‌های مختلف به ما نشان دادند. کوشش‌هایی که مسلمین در پیشبرد حساب و اختراع جبر و مثلثات کردند بسیاری معادلاتی که قبلاً حل نشدنی نبود و می‌گوید ما به اصل معادله فکر نکرده بودیم می‌گفتیم معادلات چندمجهولی را چند قرن قبل از ما ریاضیدانان مسلمان مثل خیّام و... دارند این‌ها را حل می‌کنند و حل کردند.

کلیسا به ما می‌گفت که تلاش برای تغییر در طبیعت، یک تلاش کافرانه است! اما از متفکران اسلامی آموختیم که می‌توان دینی و الهی بود و در عالم طبیعت تصرف کرد و آن را تغییر داد منتهی این تغییر باید با رعایت یکسری حقوق و اخلاق باشد عادلانه باشد، اسراف نباشد، مشرکانه نباشد، کم‌کم جهان‌بینی ما تغییر کرد وقتی دیدیم ریاضیات و هندسه و مکانیک دارند در عین حال مسلمان هستند به خدا و آخرت معتقدند دین دارند چون در اروپا غیر دینی تلقی می‌شد، یک مرتبه تغییر در حوزه کلام و الهیات رفت، که اصلاً کلام کلیسا مشکل دارد. چطوری است که این‌ها مسلمان هستند، متدین هستند، خدا و آخرت را قبول دارند، دینی هستند، به مسیح هم احترام می‌گذارند در عین حال این همه فیزیکدان دارند؟ چه کسی گفته این‌ها با جهان‌بینی دینی منافات دارد؟ یعنی تا حالا فکر می‌کردیم جهان‌بینی علمی در برابر جهان‌بینی دینی است! حالا با آشنایی با تمدن اسلامی دیدیم جهان‌بینی دینی علمی دینی داریم، آن‌ها به ما آموختند که همه علوم قابل گسترش است، ریاضیدانان رنسانس چه در پیشرفت‌های شایان که بعداً در هندسه و مکانیک و ریاضیات در قرن 18 و 19 در اروپا کردند از مسلمین بود که آموختند طلسم گذشته را می‌توان شکست. آن‌ها طلسم ما را شکستند منتهی ما آن‌ها را فراموش کردیم. اگر علمی به نام جبر نبود امروز نه می‌شد به فضا رفت، می‌گوید اگر این جبر و ریاضیات و هندسه که مسلمان‌ها کلید آن را در اروپا زدند از قرن 11 و 12 میلادی ما از مسلمان‌ها یاد گرفتیم یاد گرفتیم تا قرن 16 و 17 خودمان شروع به نظریه‌پردازی کردیم آن‌ها ضعیف شدند ما قوی شدیم! اگر آنچه که از آ‌ن‌ها آموختیم نبود نه بشر به فضا رفته بود، نه تکنولوژی‌هایی که امروز هست وجود داشت نه در عرصه رسانه و ارتباطات و نه در هیچ عرصه دیگری. متفکران و ریاضیدانان و نوابغ مسلمان بودند که وقتی شروع کردند مسائل معکوس را حل کنند مثل کوشش برای یافتن عدد مجهول عملیات‌های خاص ابداعی روی عدد انجام دادند تا به نتیجه مفروض برسند، راه‌هایی را کشف کردند که تا قبل از آن‌ها در شرق و غرب عالم این راه‌ها طی نشده بود. همه این راه‌ها طی نشده بود، نتیجه‌گیری در مسائل جبر ابتدا با زبان معمولی صورت گرفت و لذا جزو هنرهای رتوریکال و خطابی بود و باز مسلمان‌ها به این‌جا اکتفا نکردند و جبر را خود این‌ها درست کردند. بعد از آن بود که زبانش را هم ابداع کردند. برای رعایت سادگی و اختصار، نشانه‌ها را به جای واژه‌هاه به کار گرفتند. نشانه‌های کوته‌نوشت، کوتاه، واژگانی در زبان ادبی بودند. قاعده‌های نحو زبان، مسلمین قاعده‌های نحوی جدیدی را ابداع کردند. واژه‌هایی که دیگر تکرار نشود نشانه‌های خاص کوتاه و فشرده، کوتاه‌نویسی در جبر. آنچه که امروزه به عنوان اعداد جبری هست می‌گوید ما این‌ها را مدیون مسلمین هستیم خودِ این ابداع زبان جدید، در عرصه ریاضیات این زبان نمادین هم کار ایرانی‌ها و مسلمان‌ها بود این کوته‌نویسی روش سودمندی شد که از زحمت نوشتن و خواندن عبارت‌های بلند کاست. باز قدم بعدی را خودشان برداشتند چون می‌گفتند این روش، نتیجه‌گیری را آسان نمی‌کند از سنّت‌های زبان‌شناسی قدیم گسستند، واژگان آسان‌تر کافی نیست نیازمند تغییر و اصلاح جدی در شیوه ترکیب و گرد آمدن واژه‌ها لازم بود. ساختمان زبانی ویژه جبر را اختراع کردند، ساختمان زبانی ویژه جبر یعنی هر تغییر در ساخت واژگانی جبر با یک و تنها یک منظور متناظر است. جبر نمادین که کار مکانیکی زبان، عملاً وظیفه نتیجه‌گیری را آسان کند. یک چیز دیگر هم به شما بگویم که شاید نشنیده باشید این One two –- threeریاضیات غرب، لاتین را، اَشکال آن هم کار خوارزمی است. One یک زاویه، two دوتا زاویه، یک زاویه این طرف و یکی این طرف، three یک زاویه این‌طرف، یکی آن طرف، و یکی آن طرف، fuor همین‌طور. این اَشکال کار ریاضیدانان ایرانی مثل خوارزمی است. همین‌طور که بعضی از نُت‌های اصلی موسیقی غربی کار فارابی است در کتاب فارابی راجع به موسیقی هست، بخشی از آنچه که الآن می‌گویند پایه‌های اصلی موسیقی غربی است این‌ها ابداع فارابی است، فارابی هم مسلمان شیعه در هزار سال پیش اهل خراسان است. من این‌ها را در سوئد از یک استادی که آن‌جا در دانشگاه سوئد بود شنیدم و گفت سند این‌ها در کتابخانه استهکلم هست بیا به شما نشان بدهم. من متأسفانه چون پرواز داشتم نمی‌رسیدم بروم. گفت الآن این‌جا سندش را داریم که این One two –- three- four ابداع ایرانی‌هاست. همین شکلش هم برای شماهاست. می‌گوید مسلمان‌ها هم جبر را اختراع کردند و هم زبان جدید برایش ساختند و کم‌کم در ایتالیا، این‌ها که می‌گویند جبر را وارد اروپا کردند و پدران جبر هستند می‌گوید اغلب این‌ها را ایتالیایی و اسپانیایی هستند و اغلب‌شان در کلاس‌های مسلمان‌ها درس خواندند یا در آندلس، یا در شمال آفریقا یا به شرق اسلامی می‌رفتند درس می‌خواندند برمی‌گشتند و اگر نمادگرایی متناسب ریاضی نبود ریاضی جدید بوجود نمی‌آمد. می‌گوید ریاضیات جدید هم کار همین نمادسازی‌های جبری ریاضیدانان مسلمانان ایرانی بود و می‌گوید ما تاریخ ریاضی نوین را به دکارت برمی‌گردانیم در حالی که این دیدگاه و این نظریات وقتی بوجود آمد که پدران دکارت هم متولد نشده بودند ولی ما رفرنس ندادیم. تازه می‌گوید در پایان عصر رنسانس الگوریتم وارد اروپا شد چطور می‌گویید این‌ها ابداع ریاضیدانان اروپایی است؟ از جهت پیشرفت در ریاضیات به لحاظ آشنایی با عددنویسی اسلامی تازه نگاه مهمی است که می‌گوید الگوریتم در مرتبه بعدی قرار می‌گیرد. تمام اخترشناسان و منجّمین غرب و دریانوردان آن، و کشف قاره آمریکا و کشف مسیرهای دریایی در جهان، همه و همه محصول کار پرزحمت ضرب و تقسیم دانشمندان مسلمان بود همه چیز را ما از آن‌ها آموختیم. نخستین جدول لگاریتم که می‌گویند کار "جانپیِر مِرچِستنی" است در آغاز قرن 17 میلادی خودِ او می‌گوید – دقت کنید – می‌گوید خودِ او در تمام عمر می‌خواست ثابت کند پاپ دشمن عیسی مسیح است، سرگرمی‌اش ریاضیات و علم بود و ترجمه‌‌های لاتین از کتاب ریاضیدانان مسلمانان. بعد از او، یک ریاضیدان سوئیسی به نام "یاپس‌برگی" کتابی شبیه جدول نیپیِر چند سال پس از او نوشت اندیشه‌های خود را با "تیکو براهه" که همه می‌شناسید منجّم بزرگ اروپایی است 1954 پایان قرن 16در میان گذاشت. می‌گوید آنچه که به نام تیکو براهه منتشر شد آثاری بود که از این دوتا کتاب برداشته بود و این‌ها ترجمه کلمه به کلمه از روی آثار مهندسان و ریاضیدانان مسلمان بود و پس از این بود که "کپلر" که میل مفرطی به سادگی ریاضی داشت اندیشه‌های نیپیر و فلانی را گرفت و تلاش کرد جدول‌های آسان‌تر و گسترده‌تری فراهم کرد و بر اساس کوشش‌های اوست که از 1630 به بعد لگاریتم در سراسر اروپای غربی به رسمیت شناخته شد. چه زمانی این‌ها ابداع شده است؟ ما می‌گوییم قرن 17. ما می‌گوییم کپلر، ما می‌گوییم تیکو براهه، در حالی که مکانیک و اخترشناسی که کپلر، گالیله و نیوتن، همه و همه راجع به حرکات نامستمر نامتشابه راجع به هندسه منحنی‌ها و هندسه کروی، هرچه که ریاضیدانان قرن 17 و 18 دارند از این کتاب‌ها برداشتند. هندسه تحلیلی همین‌طور. محاسبه بی‌نهایت کوچک‌ها همین‌طور و موارد دیگری.

بنابراین عرایض بنده در دو بخش بود. یکی آن بُعد مبنایی نظری‌اش بود یکی هم به لحاظ عملی ببینید تاریخ همین ریاضیات مهندسی چه نقشی دارد.

آخرین جمله‌ای که به دوستان عرض می‌کنم این است، امروز که شما این کتاب‌ها را می‌نویسید ابداعاتی که بکنید و هر کاری که بکنید امروز قدم‌هایی برای بازسازی همان تمدن است منتهی مناسب با این شرایط جدید. یعنی ما باید به دنیا یاد بدهیم اول خودمان باور کنیم و بعد به جهان یاد بدهیم که یک اسلام عقلانی اخلاقی معنوی عدالتخواه با این انقلاب آمده که می‌خواهد در همه رشته‌های علمی هم رکورد بزند اما با نگاه توحیدی. این پیام جدید است و دوباره برای بشر این پیام خواهد بود.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha